چگونه نویسنده شویم؟ یک برنام? 10 هفتهای برای نویسنده شدن
میخواهیم طی یک برنام? 10 هفتهای، روشهای تازهای برای نویسندگی عنوان کنیم که نگرش شما را نسبت به نوشتن و نویسندگی تغییر بدهند.
در برنامه 10 هفتهای نوشتن، با همه چیز دربار? مراحل نویسندگی آشنا میشوید.
تمرینهای ساده و کاربردی برنام? 10 هفتهای نویسندگی رمز و رازهای نویسندگی را برای شما آشکار میکنند و باعث میشوند بعد از دو ماه و ده روز افسانههایی که دربار? استعداد نویسندگی وجود دارد را فراموش کنید.
دستاورد شما در پایان این دور? رایگان:
در پایان این برنام? 10 هفتهای اولین کتاب کوچک خودتان را مینویسید.
هفته اول:
نویسندگی چیست؟ نویسنده کیست؟
مثل هر کار دیگر در هفت? اول باید بفهمیم که اصلاً نویسندگی چیست؟ نویسنده کیست؟ مراحل نویسنده شدن سخت است یا آسان؟ برای نویسنده شدن چه میزان عرق جبین و کد یمین لازم است؟
نویسنده کسی است که مینویسد، همین. چه نامه بنویسید و چه طرح تجاری، چه مقاله بنویسید و چه رمان، در هر صورت نویسندهاید.
تصور میکنیم تاکنون جستهگریخته دست به قلم بردهاید، اما هنوز حرفهای نشدهاید. حالا در هفت? اول آغاز نویسندگی حرفهای چه باید بکنید؟
اصلاً بیایید با تعریف نویسندگی حرفهای آغاز کنیم:
یک تعریف نویسندگی حرفهای میگوید:
نویسند? حرفهای فردی است که جز نوشتن کار دیگری انجام نمیدهد.
تعریف دیگر میگوید:
نویسند? حرفهای کسی است که شغل او نویسندگی است و از راه دیگری امرار معاش نمیکند.
از نظر ما نویسند? حرفهای کسی است که هر روز مینویسد. همین.
در هفت? اول ممکن است این سؤال برای شما پیش بیاید که آیا نویسندگی آب و نان میشود یا نه؟
بر خلاف تصور عامه و کلیشههای جاافتاده که نویسندگی را تحمل فقر و بدبختی و بیچارگی میدانند، مدرسه 10 نظر متفاوتی دارد؛ با توجه به روندهای موجود در دنیای فعلی کسبوکار و رسانههای دیجیتال، نویسندگی جایگاه کاملاً متفاوتی یافته است.
قبل از راهاندازی اینترنت هیچ بعید نبود که نویسند? بینوا از فقر و تنگدستی به سرنوشت صادق هدایت دچار شود و خفه شدن در اتاق گاز تنها گزین? پیش رویش باشد.
اما چرا به یکباره فضای نویسندگی در سالهای اخیر متحول شد؟
نویسندگی و نوشتن کتابهای الکترونیکی در سالهای اخیر رونق عجیب و غریبی پیدا کرده.
یک لحظه از خودتان سوال کنید، شما از چه طریقی به این صفحه رسیدید؟ به احتمال زیاد، جستجو در گوگل.
نویسندگی در این سالها به موضوع جذاب و مهمی به نام استراتژی محتوا گره خورده.
تعریفهای مختلفی برای استراتژی محتوا وجود دارد. ولی در هر صورت تعریف ساد? استراتژی محتوا از نظر ما “تولید هوشمندان? محتوا برای دیده شدن و ارتباط گرفتن با مخاطبان” است.
بسیارخب؛ توی دنیای شلوغ اشباع شده از تبلیغات و میلیونها تبلیغ و بنر که از هر طرف روی سر ما ریخته، راه رقابت و متمایز شدن چیست؟
یک کلام: تولید محتوا.
چرا با شنیدن اسم تولید تولید محتوا ذهن به سمت نوشتن میرود. به این دلیل که نوشتن مهارتی مثل “دو” در ورزش است، نوشتن، مهارتی مادر است.
فارغ از زمینهای که در آن فعال هستید؛ برای توسع? برند شخصی و تجاریتان نیاز دارید که بنویسید.
نوشتن و نویسندگی، یعنی رابطه
به همین سادگی، ما مینویسیم تا ارتباط برقرار کنیم. بدون اغراق مهمترین یا بخشی از مهمترین دستاوردهای زندگی ما در اثر روابطی بوده که برقرار کردهایم.
پس اگر به دنبال رشد و توسع? فردی هستیم چارهای نداریم تا روابط خودمان را گسترش بدهیم و شبک? گستردهای از دوستان مؤثر ایجاد کنیم.
نوشتن و تولید محتوا این فرصت را به ما میدهد تا با قدرت و تاثیرگذاری فراوان در ذهن و قلب دیگران نفوذ کنیم و روابط بلندمدتی بسازیم.
برگردیم به ابتدای بحث؛ پس تا حدی فهمیدیم که با توجه به روندهای موجود و توسع? اینترنت نویسندگی هم نان میشود و هم آب.
تصور کنید میخواهید در رشت? خودتان به کارشناس اول ایران تبدیل شوید. چارهای ندارید جز اینکه خوب بنویسید و رسانهای داشته باشید که افراد مرتبط با حوز? تخصصی شما نوشتههایتان را دنبال کنند و شما را به عنوان مرجعیت حوز? تخصصیتان قبول داشته باشند.
یا اگر کسبوکاری داشته باشید، برای اینکه در صفح? اول گوگل دیده شوید فقط و فقط باید محتوای اصیل و دست اول تولید کنید.
هیچ جادوی دیگری به کمک شما نمیآید، دوران تکنیکهای بازاری سیاه گذشته، الگوریتمهای گوگل روزبهروز هوشمندتر میشوند و روی محتوا حساسیت بیشتری نشان میدهند. قلم شما عامل اصلی تمایز شماست.
تا به حال چیزی دربار? روند اطلاعات فوری شنیدهاید؟
روندهای موجود نشاندهند? این است که ما برای دستیابی به اطلاعات مورد نظرمان بیش از پیش به جای پرسیدن سوال از هر کس دیگری به موتورهای جستجو مراجعه میکنیم.
بنابراین قدرت و بازار در دست کسانی است که در صفحات اول گوگل حضور داشته باشند.
مثلاً شما با جستجوی یکی از کلیدواژههای مرتبط با نویسندگی به این صفحه رسیدید؟ درست است؟ این قدرت محتوای متنی و نویسندگی آنلاین است که باعث شده ما و شما با هم رابطه برقرار کنیم.
شاید بگویید درست، ولی آیا نویسندگی در فضای ایران هم بازار پر رونقی دارد؟
دربار? تاثیر شگفتانگیز نوشتن روی برند شخصی و کسبوکارها که هیچ شکی نیست، فقط کافی است نگاهی به استارتآپها و کارشناسهای موفق بیندزاید.
اما حتی اگر بخواهید کارمند جایی شوید اگر نویسنده و تولیدکنند? محتوا باشید در کمتر از یک روز میتوانید در یک شرکت مشغول به کار شوید یا به عنوان فریلنسر کلی سفارش آزاد بگیرید.
کاری ندارد که، همین الان بروید در سایت “جابینجا” ثبت نام کنید. ببینید در هر روز چندین و چند آگهی استخدام استراتژیست محتوا و نویسند? آنلاین منتشر میشود.
تمرین هفت? اول:
کلم? مورد علاق? شما چیست؟ محبوبترین واژهای که دوست دارید قاب کنید و بزنید روی دیوار اتاقتان؟ این واژه ممکن است اسم عزیزترین فرد زندگی شما باشد. این کلمه را در گوگل سرچ کنید، سعی کنید تمام لینکهای صفح? اول را باز کنید و نگاهی به آنها بیندازید.
گزارشی 500 کلمهای از جستجوی این واژه و مطالع? نتایجی که به آنها برخوردید بنویسید. چقدر با تصور شما متفاوت بود؟ آیا به اید? جالبی برخورد کردید؟ آیا فکر نمیکنید فضای محتوای فارسی در گوگل فقیر است و جای زیادی برای رشد و دیده شدن دارید؟
با این تمرین علاوه بر دقت بیشتر روی فرایندهای گوگل، هوش کلامی خودتان را افزایش میدهید.
هفته دوم:
نویسندگی داستانی یا غیر داستانی؟
با خواندن مطالب هفت? اول ممکن است این سوال برای شما پیش بیاید که من میخواهم رمان بنویسم. اینها که شما گفتید دربار? نویسندگی در دنیای اینترنت است. پس آماده باشید که یک بار برای همیشه تکلیف انواع مختلف نویسندگی را روشن کنیم.
فرقی نمیکند بخواهید مقاله بنویسید، شعر و ترانه بگویید، در نگارش فیلمنامهای مشارکت کنید یا گزارشی برای روزنامه تهیه کنید، در هر صورت ما به عنوان نویسنده باید داستانگویی را بلد باشیم.
اصلاً داستان چیست؟
به قول گوستاو فلوبر نویسند? فرانسوی، داستان همان چیزی است که شما سر میز کافه برای دوستتان تعریف میکنید، اگر دوستتان به حرف شما گوش میدهد یعنی مهارت داستانگویی دارید، اگر نه که باید تمرین کنید. چون هم? ما آدمها ذاتاٌ قصهگو هستیم.
انواع نویسندگی
نویسندگی داستانی (تخیلی) و نویسندگی غیرداستانی (غیر تخیلی) دو نوع نویسندگی هستند. بازار نشر هم کتابها را به همین صورت تقسیمبندی میکند.
شاید عبارت نویسندگی خلاق را شنیده باشید و کنجکاو باشید بدانید نویسندگی خلاق چیست؟ نویسندگی خلاق در اصل همان نویسندگی داستانی و تخیلی است.
آیا لازم است که حتماً فعالیت در یکی از این دو گروه را انتخاب کنیم؟
به طور حتم خیر، انتخاب نویسندگی داستانی یا غیرداستانی بسته به سلیقه و توانمندهای شماست، بسیاری از کتابهای غیر داستانی خیلی خوب توسط داستاننویسها خلق شدهاند.
بین نمونههای ایرانی میتوان به تعداد زیادی از کتابهای غیرداستانی جلال آلاحمد اشاره کرد. هر چند آلاحمد داستاننویس موفقتری است. کتاب نفحات نفت هم یکی از کتابهای غیرداستانی موفق سالهای اخیر است که توسط رضا امیرخانی که به عنوان رماننویس مشهور است، نوشته شده.
بین نمونههای خارجی هم مثالهای موفق بسیاری وجود دارد. معمولاً نویسندههای درجه یک جهان، در کنار آثار داستانی حداقل یکی دو تا کتاب غیرداستانی هم دارند که البته بخش اعظم این کتابها دربار? آموزش نویسندگی و داستانگویی است.
به طور نمونه میشود به میلان کوندرا و جولیا کامرون اشاره کرد که ما او را به کتابهای غیرداستانیاش از جمله کتاب معروف راه هنرمند میشناسیم. در صورتی که او داستانهای بسیاری را نیز به رشته تحریر در آورده است.
حالا تصور میکنیم شما میخواهید نویسند? غیرداستانی بشوید و کتابهایی در حوز? مدیریت و کسبوکار بنویسید.
نباید فراموش کنیم که نویسند? غیرداستانی بودن به این معنا نیست که داستانگویی بلد نباشیم. معمولاً نویسندههای موفق غیرداستانی اشاره میکنند که چند رمان چاپ نشده توی کشوی میزشان دارند.
یکی از نمونههای موفق نویسند? های غیرداستانی مالکول گلدول است که بعضی کتابهای او از جمله نقط? عطف وآدمهای استثنایی با نامها و ترجمههای مختلف در ایران چاپ شدهاند. تمام جذابیت کتابهای غیر داستانی گلدول فقط به خاطر مهارت او در داستانگویی است. او نتیج? پژوهشها و آزمایشهای علمی را جوری روایت میکند که انگار در حال شنیدن داستانی تخیلی هستیم.
خب چطوری میتوانیم به لحن خوبی در داستانگویی برسیم. آن توصی? کلیشهای که همچنان پابرجاست: باید تا جایی که میتوانیم داستان بخوانیم. اما تمرین این هفت? ما ربطی به داستان خواندن ندارد.
تمرین:
شاید فکر کنید تمرین نویسندگی باید نوشتن باشد، ولی این بار به جای نوشتن فقط میخواهیم حرف بزنیم. به قولژول سالزمن: اگر میتوانید حرف بزنید، پس حتماً میتوانید بنویسید.
یک برنام? ضبط صدا روی گوشی یا کامپیوتر خودتان نصب کنید و طی 3 روز، در 3 نوبت و هر بار 25 دقیقه صدای خودتان را ضبط کنید. سعی کنید روایت کنید، خاطره بگویید، از اتفاقهایی که طی روز برایتان افتاده حرف بزنید یا دربار? آینده با صدای بلند رویاپردازی کنید. فرض کنید مخاطب شما در کافه نشسته و بیحوصله است و شما میخواهید با حرفهایتان او را سرگرم کنید.
دانلود رایگان یک کتاب کوچک و ویژه:
چگونه به یک نویسند? آنلاین تبدیل شویم؟
هفته سوم:
اگر استعداد ندارید…
برای نویسنده شدن بهترین موهبت همین است که استعداد نداشته باشید و به طور کلی قید وجود ذرهای استعداد را بزنید.
میتوانید روی یک کاغذ بزرگ بنویسید: “من بیاستعدادترین نویسند? جهانم” و آن را بچسبانید جلوی میز کارتان که به یکباره خیالتان از این بابت راحت شود.
ما چه مشکلی با استعداد داریم؟
حتی اگر با استعدادترین نویسند? جهان هم باشید بالاخره قریح? شما یک جایی ته میکشد. نویسندگی کار گِل است. نویسنده یکی از سمجترین آدمهای روی زمین است. نویسند? واقعی پاسدار کمیت است. او میداند که کیفیت فقط و فقط در اثر سختکوشی و فراهم آوردن کمیت بالا فراهم میشود.
کار نیکو کردن از پر کردن است؛ تمام اسمهای ماندگار ادبیات به قول ارهان پاموک نویسنده نوبلیست ترک، کارگرانی سختکوش بودهاند.
اگر روی کاغذ مینویسید باید کیلو کیلو تولید کنید و برای خریدن کاغذ و قلم پول کم بیاورید.
اگر هم تایپ میکنید باید آنقدر افراطی بنویسید که رنگ دکمههای کیبوردتان برود یا دکمههایش بشکند!
میدانید چه زمانی به نویسندهای پرکار تبدیل میشوید؟
زمانی که تولید زباله را وظیف? خودتان بدانید.
آنی سکستون میگوید: «گاهی دهها صفحه چرندیات محض مینویسم تا به یک جمل? درست برسم.»
تصور کنید فایل ورد را باز کردهاید و میخواهید یک مقال? مهم بنویسید.
تقریباً محال است که در همان سطرهای اول بتوانید به افکارتان جریان منظمی بدهید و جملات درستی بنویسید.
پس شروع کنید به نوشتن چیزهای بیهوده، از سرو صداهای اطراف بنویسید (ظرف شستش مادرتان در آشپزخانه)، از بوهایی که به مشامتان میرسد (بوی غذایی که روی گاز است.)، از چیزهایی که لمس میکنید (دکمههای کیبورد، حسی که انگشتهای شما هنگام لمس آنها دارند.)، از چیزهایی که دور برتان میبیند (کتابهایی که روی میزتان گذاشتهاید) و از مزههایی که حس میکنید (طعم آدامسی که در حال جویدنش هستید).
تا جایی که میتوانید جزییات ظاهراً اضافه را توصیف کنید. تاثیر شگفتانگیز آن را وقتی نویسند? حرفهای شدید میفهمید.
نویسند? تازهکار غالباً ممکن است که مدام نگران استعداد خودش بشود. بخشی از مشکلاتی که قبل از حرفهای شدن ما در نویسندگی به وجود میآیند از این قرارند:
-نوشتن هر چیزی را که آغاز میکنیم نمیتوانیم به پایان برسانیم، پس چندین داستان نیمهکاره داریم.
-بیش از اندازه دربار? چاپ آثارمان رویاپردازی میکنیم و نگرانیم.
-حس میکنیم نمیتوانیم حرف دلمان و آن چیزی که توی سرمان میگذرد را به وضوح روی کاغذ بیاوریم.
-از نوشتههای خودمان متنفریم، درست مثل پول قلابی از آنها ناامید میشویم.
-هر وقت که ذوقش را داشته باشیم سراغ نوشتن میرویم.
اینها فقط بخشی از بهانهها و مشکلات یک نویسند? غیرحرفهای است.
ولی نویسنده شدن، یک قاعد? ساده دارد، که البته هر کسی اراده و شجاعت انجام آن را ندارد.
قاعد? 10 برابر
قاعد? 10 برابر ایدهای است که گرانت کاردون مطرح کرده است.
قاعد? 10 برابر یعنی 10 برابر بیش از چیزی که افراد آماتور انجام میدهند برای مهارتی که قصد حرفهای شدن در آن را دارید وقت بگذارید. اگر نویسندههای آماتور به صورت تفننی روزی 100 کلمه مینویسند، شما 10 برابر بیشتر یعنی هر روز 1000 کلمه بنویسید. قاعد? 10 برابر تنها راه موفقیت و تمایز در دنیای نویسندگی است.
تمرین:
تصور کنید اگر 10 برابر بیشتر از چیزی که در حال حاضر انجام میدهید و 10 برابر بیشتر از حد معمول بقیه بنویسید چه اتقاقی میافتد و چه میزان از رشد و موفقیت را تجربه میکنید. به هر ضرب و زوری شده هزار کلمه دربار? نویسندگیِ 10 برابر بنویسید. شاید لازم باشد به نسبت بقیه تمرینها 10 برابر بیشتر عرق بریزید.
هفته چهارم:
چه گفتن یا چگونه گفتن؟
آنقدر نوشته و کتاب خوب هست که اگر تا آخر عمر از صبح تا شب در حال مطالعه باشیم، کم نمیآوریم. پس چرا باید به جمع کثیر نویسندهها اضافه شویم؟
برای اینکه فکر میکنیم تجربیاتی داریم و حرفهایی در سرمان هست که ارزش اشتراکگذرای با دیگران را دارد.
اما مسئله اینجاست، داستانها تکراریاند. اصولاً هم? قصههای جهان تکراریاند. تا به حال بیش از هفده بار از روی قص? دیو و دلبر فیلم ساختهاند. به نظر شما جنون دارند که چنین کاری میکنند یا از ذوق و خلاقیت کافی برخوردار نیستند؟
موضوع این نیست که چه میگوییم، موضوع چگونه گفتن است. یک لحظه قص? عاشقی خودتان را تصور کنید. همان الگوی قص? لیلی و مجنون است.
غیر از این است که خط اصلی آن یک ماجرای کلیشهای است؟ یک نفر دیوانهوار شیفت? یک نفر دیگر میشود و به رغم تمام تلاشها و مصائب موجود در نهایت به معشوقهاش یا میرسد یا نمیرسد.
از فاخرترین داستانها تا داستانهای عامهپسندتر، طرح نو یا آنچنان عجیبوغریبی ندارند. پلات و طرحهای داستانی بیش از چند تا نیستند. بلکه آنچه یک داستان را از تمام داستانهای دیگر متمایز میکند چگونه گفتن آن است.
پس اینجا با اصل جذابیت روبهرو میشویم. در میان انبوه قصهها این نگاه و قص? شخصی شماست، که حرف تازهای را به جهان اضافه میکند.
پس شرط رسیدن به نگاهی تازه، خودشناسی است. برای خودشناسی هم راهی نیست جز نوشتن و نوشتن و نوشتن. تجربههای شخصی گرانبهاترین داراییهای یک نویسنده هستند.
تمرین:
یکی از جذابترین انواع نوشتن، نوشتن از مشکلات است که در روشهای نوشتاردرمانی هم توصیه میشود. پژوهشگران ادعا میکنند نوشتن باعث میشود بسیاری از مشکلات روحی و جسمی ما با سرعت بسیار بیشتری درمان شوند.
در پاسخ سوالهای زیر حداقل 100 کلمه بنویسید، حتی اگر سوالات زیر دربار? شما صدق نمیکند سعی کنید خودتان را جای شخصی خیالی قرار بدهید و به این سوالها پاسخ بدهید:
- چرا از عصبانی بودن لذت میبرم؟
- چرا احساس میکنم هیچکس مرا واقعاً نمیشناسد و درکم نمیکند؟
- چرا افکار منفی را رها نمیکنم؟
- چرا احساس میکنم اگر چیز باارزشی را به دست آورم آن را از دست خواهم داد؟
- چرا شنیدن رازها و اعترافهای دیگران برایم لذتبخش است؟
- چرا در دل امیدوارم دیگران شکست بخورند؟
- چرا احساس میکنم باید دیگران را هدایت کنم؟
- چرا به راحتی حواسم پرت میشود؟
- چرا وقتی در جمع هستم باز هم احساس تنهایی میکنم؟
- چرا در مورد داشتن قدرتهای خاصی مثل حس ششم یا تلهپاتی خیالپردازی می کنم؟
هفته پنجم:
پیادهروی؛ گامی مهم در مسیر نویسندگی
خب به هفت? پنجم رسیدیم، تا اینجا احتمالاً اگر شیفت? نوشتن باشید هم? تمرینها را انجام دادهاید و قلمتان راه افتاده.
نویسندگی و پیادهروی به هم گره خوردهاند. پیادهروی فقط یک توصی? ساده نیست که بتوانید به راحتی از آن بگذرید.
قصههای زیادی دربار? علاق? نویسندگان به پیادهروی وجود دارد، نیچه که اغلب با داشتن مداد و دفتر یادداشتی چرمی در درهها قدم میزد میگوید:
فقط افکاری که در هنگام قدم زدن به ذهن خطور میکنند با ارزش هستند.
چاندرا موریلا بیل در مقالهای با عنوان بهتر نوشتن بدون نوشتن یک کلمه دربار? اهمیت قدم زدن میگوید:
«در حین کار، گاهی حس میکنید به بنبست رسیدهاید یا نیروی کافی برای ادام? نوشتن ندارید. ورزش باعث میشود اکسیژن لازم جذب مغز شود و کارکرد آن بیشتر شود. گاهی فکر کردن زیاد باعث سرکوب خلاقیت میشود. در حالی که مغز نیاز به انرژی و استراحت دارد. وقتی قدم میزنید، رنگ خانهها، گلها و شکل ابرها را میبینید. در خیابان علائم و چیزهایی را میبینید که در حالت عادی به آنها هیچ توجهی نمیکردهاید. حتی پنجرهها و پردهها هم میتوانند الهامبخش باشند.»
یک دلیل ساده و روشن برای پیادهروی این است که ذهن، در اثر کمتحرکی کند میشود.
غالباً ممکن است از باشگاه رفتن و هزینه کردن برای هر نوع ورزشی احساس ناخوشایندی داشته باشیم.
در این میان پیادهروی چار? کار است. نه وسیل? خاصی میخواهد و نه مهارتی که نیاز به یادگیری داشته باشد. دوست دارید مهارت پیادهوری را یاد بگیرید؟
اینگونه است:
-از درب خانه یا محل کارتان بیرون میزنید.
-شروع میکنید به راه رفتن.
-بعد از حداقل 25 دقیقه برمیگردید یا هر کاری دلتان خواست میکنید.
تمام.
دلیل علمی دقیقتر میخواهید:
قلب انسان بالغ عادی، سالانه حدوداً 40 میلیون بار میتپد و در هر روز، 15000 لیتر خون به سراسر بدن میفرستد. قلب یک ماهیچه است و برای تقویت آن باید ورزشاش دهید، مثل ماهیچههای دیگر بدن.
بنابراین از آنجایی که قلب نویسندهها چندبرابر بیشتر از بقیه میتپد لازم است فکری به حال عضلات قلبشان بکنند.
طی پیادهروی ضمن تقویت عضلات قلب؛ عضلات نویسندگیتان را هم پرورش میدهید.
جولیا کامرون از بهترین نویسندههایی است که در کتابهای متعددی به ارتباط خلاقیت و پیادهروی پرداخته است، از جمله در کتاب رگ? طلا:
-گام برداشتن و پیادهروی قدرتمندترین ابزرای است که میشناسم.
-زندگی خلاق، فرایند است و این فرایند شبیه عمل هضم غذاست. از غذا برای فکر کردن سخن میگوییم ولی به ندرت تشخیص میدهیم که به عنوان هنرمند به فکر، برای غذا نیاز داریم. پیادهروی با جریان دائم تصاویر جدید، افکار جدیدی به ما میدهد که تغذیهمان میکنند.
-پیادهروی چاه خالی خلاقیتمان را پر میکند و احساس پر بودن به ما میبخشد. و این حالمان را خوب میکند.
-پیادهروی چشممان را باز میکند. به ما غذا میدهد. قاشق قاشق -تصویر تصویر- از سوپ غذای روح به ما میدهد؛ غذایی که به ما قوت میبخشد تا کار ضروری شکل بخشیدن و دگرگون ساختن زندگیمان را انجام دهیم. به عبارت دیگر، ما با پیادهروی کردن از مشکل خارج میشویم و راه حل پیدا میکنیم.
-هر وقت در نوشتن قصهای گیر کردم، میروم بیرون و قدم میزنم. هر وقت نمیدانستم کار بعدیام چه باشد آنقدر قدم میزدم تا معلوم بشود. وقتی روی سطری از داستانم یا قسمتی از زندگیام گیر میکنم، پیادهروی میکنم و میگذارم گامهایم راه حل را نشان بدهند.
-پیادهروی باعث موزون شدن تنفسمان میشود. وقتی تنفسمان منظم و موزون و عمیقتر میشود، افکارمان نیز چنین میشوند.
-برای پیادهروی کردن لازم نیست شاعر باشید! راه رفتن با طبیعت موزون، خودش هم? ما را شاعر میکند.
بیشتر: نویسندگی تتل بت
جان میور زمانی نوشت:
«من فقط برای قدم زدن بیرون رفتم ولی در پایان به این نتیجه رسیدم که تا طلوع خورشید بیرون بمانم، زیرا بیرون رفتن در واقع به درون رفته بود.»
تمرین:
25 دقیقه پیادهروی روزانه کافی است. میتوانید چند ایستگاه زودتر از اتوبوس یا مترو پیاده شوید و به خانه برگردید. یادتان باشد راه رفتن روی تردمیل پیادهوری نیست!
بعد از اینکه از پیادهروی برگشتید اگر بتوانید حتی شده 10 خط هم بنویسید عالی است، شگفتزده میشوید.
حتی میتوانید داستان کوتاهی دربار? پیادهروی بنویسد تا پیادهروی برایتان معنای عمیقتری پیدا کند، نیکلاس اسپارکس کتاب معروفی دارد به نام پیادهروی به یادماندنی که فیلمی هم از روی آن ساخته شده است. شاید دوست داشته باشید این فیلم را ببینید.